کاملن سربسته گفتم و ازینکه اینجام دیگه راحت نیستم ناراحتم
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ
همیشه فک میکردم اینجا جاییه که همه حرفامو میتونم توش بزنم !!
امشب حس کردم اینطوری نیس
کلافم اما حتی اینجام نمیتونم چیزی بگم
راجع بهش نمیتونم با کسی صحبت کنم
هیچکس هیچکس هیچکس
حتی صمیمی ترین دوستام که هیچیم تاحالا ازشون مخفی نبوده
و این حس بدیه
همین
آدمی دیوانه چون من یار می خواهد چه کار!
این سر بی عقل من دستار می خواهد چه کار!
شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام
یوسف بی مشتری بازار می خواهد چه کار!
هر کسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر
کشتی مغروق سکاندار می خواهد چه کار!
نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر!
این شکست مستمر آمار می خواهد چه کار!
کاش عمر ادمی با مرگ پایان میگرفت
مردن تدریجی ام تکرار می خواهد چه کار؟
بعد از این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم
شهر ویران گشته فرماندار می خواهد چه کار؟
شعر ب مطلب مربوط نبود اما....
انقد دلم میخاد گاهی بگم بتو چه O_o
امشب حس کردم اینطوری نیس
کلافم اما حتی اینجام نمیتونم چیزی بگم
راجع بهش نمیتونم با کسی صحبت کنم
هیچکس هیچکس هیچکس
حتی صمیمی ترین دوستام که هیچیم تاحالا ازشون مخفی نبوده
و این حس بدیه
همین
آدمی دیوانه چون من یار می خواهد چه کار!
این سر بی عقل من دستار می خواهد چه کار!
شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام
یوسف بی مشتری بازار می خواهد چه کار!
هر کسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر
کشتی مغروق سکاندار می خواهد چه کار!
نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر!
این شکست مستمر آمار می خواهد چه کار!
کاش عمر ادمی با مرگ پایان میگرفت
مردن تدریجی ام تکرار می خواهد چه کار؟
بعد از این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم
شهر ویران گشته فرماندار می خواهد چه کار؟
شعر ب مطلب مربوط نبود اما....
انقد دلم میخاد گاهی بگم بتو چه O_o
۹۴/۰۵/۱۳
لایک