دِلـــَــم میـــگِـهــ

امام صادق (ع) : دل به نوشته مکتوب اعتمادمیکند وآرام میگیرد. اصول کافی جلد یک صفحه52



امام علی(ع) فرمودند: آگاه باشيد كه دانش آينده،
اخبار گذشته
و درمان دردهايتان
و نظم ميان شما،

در قرآن است

نهج البلاغه ص223 ، خطبه 158

دِلـــَــم میـــگِـهــ

امام صادق (ع) : دل به نوشته مکتوب اعتمادمیکند وآرام میگیرد. اصول کافی جلد یک صفحه52

دِلـــَــم میـــگِـهــ
آخرين نظرات
  • ۱۰ شهریور ۹۵، ۲۳:۲۹ - وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
    خداروشکر :)



امروز تولدم بود.
دیشب داشتم فک میکردم برا فردا کیک میگیرم با دوستام میترکونیم حسابی خوش میگذرونیم
ساعت 12 دیشب یه خبر خیلی بد بهم دادن
خبر فوت یه عزیز
دلم گرفت
گریه کردم
دیگه حالم خوب نشد
حال خونمون بده
هرچند حضور امروز دوستام خیلی باعث میشد حد اقل ظاهر حالم بهتر باشه
از فردا برا چن روز مامانم میره و خونه رو سپرده دست من هرچند فقط مامانم داره میره و بقیه هستن..اما خونه بدون مامان خونه نیس ..حتی برای نیم ساعتی که برا نماز میره مسجد تو اون نیم ساعت بشدت نبودنش حس میشه..
بگذریم از کلی مسئولیتی که با این حالم گردنم افتاده
کلی کار دارم غیر کارای خونه
سرم شلوغه
ذهنم درگیره
امروز تولدم بود.
شیرینی بردم دانشگاه
قرار بود از شادی کردنامونه عکس بگیرم بذارم اینجا
نه حس عکس گرفتن بود و نه...
برای چند ساعت دیشب داشتم ب این فک میکردم که اصن نرم دانشگاه
شیرینی برا دوستام بفرستمو خودم نرم
ولی بعد دانشگاه داشتم فک میکردم که چ خوب شد که رفتم
مطمئنم اگه نمیرفتم خیلی حالم بد میشد تو خونه
حالم گرفتس
امروز تولدم بود.
۲ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۶

گاهى ...
دلت"به راه" نیست!!

ولى سر به راهى ...

خودت را میزنى به "آن راه" و میروى...

و همه،
چه خوش باورانه فکر میکنند..

که تــو..
"روبراهى"...

۵ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۰

خاک تو سرت دنیا ...

۵ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۱

نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

ز من هر آن که او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من

ستاره ها نهفته
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من


اینم اهنگ بسیار زیبای همین شعر بگوشینش :)

۷ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۸
۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۴۱

#پیر_کوچولو

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۰

#پیر_کوچولو

۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۹

سلام...


دیروز داشتیم میرفتیم عروسی ولی یه خبر خیییییییییلیی دردناک حالمو خیلی گرفت...


خبر فوت بابای یکی از دوستام ... یه دفه خعلی دلم گرفت ... دورم خیلی شلوغ بود بغض داشت خفم میکرد اما نمیتونستم اونجا گریه کنم ..دلم میخاست برگردم..

تمام طول راه داشم به دوستمون فک میکردم ..الانم بغض دارم و دلم گریه میخاد...

یه دختر ، خوب میفهمه بابا یعنی چی..

حالم خرابه...


برای شادی روحش فاتحه بخونین لطفن...


خدایا ب دوستمون صبر بده....الهی امیـــــن





این پست قرار بود یه چیز دیگه باشه..اما این قضیه انقد برام دردناک بود که نتونستم ازش ننویسم :(


ان شاالله خدا پدر ایشون رو رحمت کنه و

همه پدرو مادرا رو حفظ کنه..

۴ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۸
قبلنا نویسنده ی خوبی بودم تو مسابقات شرکت میکردم و خیلی وختا برنده میشدم
همیشه فک میکردم این هنر همیشگیه و هیچ وخ حتی ب ذهنمم خطور نمیکرد روزی ب حال نویسنده ها حسرت بخورم....
نمیدونم چنین حسی رو تجربه کردین یانه ولی خیلی وختا چیزی که تو ذهن هس لازمه در قالب کلمات پیاده شن ..اما این پیاده کردنه مهارت میخاد...
که اگه نداشته باشی تو میمونی و کلی حرف و تفکر جور واجور که معلوم نیس ذهنت چطوری میخاد باهاشون کنار بیاد.
الان کلی افکار پراکنده دارم که نمیدونم کدومشونو بنویسم یا حتی چطوری بنویسم...
چنتا کار نیمه کاره دارم که دست و دلم برای انجامشون سسته..
دیدین ازون وختی که اذان رو میگن تا وختی که نمازتو نخوندی انگار ی بار سنگینی رو دوشته ی حسی که انگار نمیتونی هیچ کاری انجام بدی .. یا یه طور دیگه بگم...
خونه کسی که میرین مثلن میرین اشپزخونش کمکش کنین یه جوریه چون نمیدونی چی کجاس و قلق اشپزخونش دستتون نیس انگار یکی دستاتونو بسته نمیدونین چیکارکنین :|
ی حس این شکلی دارم :|

خدایا اون هنر نویسندگی رو دوباره بهم برگردون خیلی نیازش دارم :'(


۳ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۴

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۰